کوزت میلان

کار جنون ما به تماشا کشیده است

کوزت میلان

کار جنون ما به تماشا کشیده است

امروز با برف شروع شد با باران تمام شد، با فکر قول و قرارهایی که برای قدم زدن زیر برف داشتیم شروع شد و با گریه و قدم زدن روی آن مسیری که آن شب چند بار رفتیم و برگشتیم تمام شد و هم با مرضیه هم با عمادی از اینکه احمقانه تمام شهر را با او خاطره درست کردم گفتم و خاک دو عالم بر سر خودم که هرچه کردم خودم کردم... و تا این حماقت را با خودکشی به حد اعلا نرسانم آرام نمی‌شوم...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی