شصت و سه

بیشتر اوقات... اما... حوصله ی اثباتشو ندارم !آدم ها دو دسته اند. غازها و عقاب ها. عقاب ها هرگز نباید با غازها روبه رو بشن و نباید افکار منفی غازها فکر عقاب ها را مشغول کنه. عقابی ک مثل غاز رفتار میکنه ، از ذات خودش فرار میکنه.
بدترین چیز ندونستن قوانین عقاب هاست ؛ اینکه ندونیم چطور عقاب باشیم :
_ غازها همه افکارشون کپی شدست و اصلا خلاقیت ندارن.
عقاب ها میدونن زمانی که همه مثل هم فکر میکنن ، درواقع اصلا کسی فکر نمیکنه.
_ غازها همیشه می دونن غاز دیگه چطور زندگی کنه ، بهتره ! هر کس جای کسی دیگه تصمیم میگیره. برای همین اکثرا یا دیر به بلوغ فکری میرسن و یا اصلا بالغ نمیشن.
عقاب ها به خلاقیت ذهن هر کس اعتقاد دارن و در زندگی ، به جای ماهی دادن ، ماهیگیری رو به دیگران یاد میدن. در محله ی عقاب ها هر کسی جای خودش باید فکر کنه و کسی مسئولیت زندگی کسی دیگه رو به عهده نمیگیره ! عقاب ها اول تمام جوانب کار رو در نظر میگیرن ، با توجه به تجارب قبلی و برنامه ریزی های ذهن خلاقشون تصمیم میگیرن و بعد شروع به کار میکنند. عقاب ها ایمان دارن که تلاش جسمی به تنهایی اصلا برای کار کافی نیست.
_غازها باید همه رو راضی نگه دارن و تمام تلاششون رو در روابط می کنن که همه انسان ها از اونها راضی باشن. به جای انجام وظایف و رسالت خودشون ، رضایت همه اطرافیان رو با هر زحمتی شده به دست میارن چون اگر به دست نیارن احساس خلا میکنن. اونها رضایت خلق رو مهمتر از رضایت خدا میدونن.
عقاب ها می دونن که به دست آوردن رضایت همه افراد امکان نداره و نیمی از مردم همیشه با نیمی از افکار اونا مخالفن و این وظیفه ی یک عقاب نیست که مخالفانش رو راضی نگه داره.
_غاز نه نمیگه و همش شاکیه که چرا باید این همه به دیگران توجه کنه.
عقاب در مواقعی که لازمه به راحتی نه میگه.
_غاز شرط اول ارتباط رو صمیمیت بیش از حد میدونه.
عقاب شرط اول ارتباط رو احترام متقابل میدونه.
_غاز نمیخواد باور که دشمنی داره.
عقاب میدونه که باید دشمنش رو ببخشه ولی بهش اعتماد نمیکنه.
_غاز از تجربیات درس نمیگیره و فقط آزار میبینه.
عقاب بعد از گذروندن سختی مسئله ، به فکر پذیرش مسئله و درس گرفتن از اونه.
_غاز از دلش هیچوقت حرف نمیزنه.
عقاب با دلش زندگی میکنه.
_غاز یا خیلی احساسیه و یا خیلی منطقی.
عقاب میدونه که در دورانی از زندگی باید مغز رو پرورش داد و در دورانی دیگه باید دل رو نوازش داد و به حرف های دل بها داد.
_غاز اشتباه نمیکنه.
عقاب میدونه اگه هیچوقت اشتباه نکرده ، دلیلش اینکه اصلا دست به عملی نزده.
_غاز جای دیگران زندگی میکنه.
عقاب میدونه که باید به دیگران کمک کنه ولی جای کسی نباید زندگی کنه چون تجربه خود بودن رو از اون فرد گرفته.
_غاز همیشه همه کار میتونه انجام بده.
عقاب میدونه چی کارهایی رو میتونه انجام بده و چه جایی باید اعلام کنه که از عهده اون برنمیاد.
_غاز همیشه مجبوره.
عقاب همیشه مختاره و اگه به جبر روزگار مجبور شد کاری انجام بده ، میپذیره و میگه : ترجیح میدم این کارو انجام بدم.
_زمان تفریح غاز مشخص نیست.
عقاب برای تفریحش برنامه ریزی میکنه.
_غاز همیشه ناراضی و شاکیه و همیشه در حال شناخت عامل مشکلاتش.
عقاب همیشه راضیه و میدونه هر سختی هم پایانی داره. عقاب باور داره بعد از هر سختی گشایشی وجود داره.
_غاز نسبت به عقاب یا احساس برتری میکنه یا احساس ضعف.
عقاب باور داره برتری وجود نداره. اصل فقط تفاوت هاست که اون هم باعث برتری کسی بر کسی دیگه میشه.
_غاز زیاد از مغزش کار میکشه البته بدون بهره وری لازم.
عقاب مفید فکر میکنه و از اشتباهاتش درس میگیره.
_غاز میخواد غاز باشه ؛ چون غاز بودن و نپریدن خیلی آسون تر از پرواز و اوج گرفتنه.
عقاب بر عقاب بودن اصرار داره ، حتی اگه بارها به با غازها در بیوفته و به خاطر عقاب شدن بهای سنگینی رو بپردازه.
_غاز چون خودش رو نپذیرفته و خودش رو درست نمیشناسه از تو میخواد که یه جور دیگه عمل کنی ! هیچوقت براش رضایت بخش نیستی و عملا بهت میگه که براش کافی نیستی چون همیشه یه کاری کم کردی !
سعی کن خودت باشی و بهترین نقش رو داشته باشی ، ولی سعی نکن که خودت رو مجبور کنی طبق خواست اون خودت رو تغییر بدی.
اون ناراضی بدنیا اومده و ناراضی از دنیا میره. از زندگی عقب نیفتی چون قرار نیس غاز باشی.
در انتها سعی کن به حرفی که عاقلانه نیس ، گوش ندی !