کوزت میلان

کار جنون ما به تماشا کشیده است

کوزت میلان

کار جنون ما به تماشا کشیده است

پسرم مادر خرافاتی ات اوایل بارداری خیال می‌کرد این سختی ها بخاطر بارداری است ولی این از بی عرضگی خودم است جانم

اول که پدرت و مادرش کلید طلاق مرا زدند بعد که بیمارستانی شدم از کمر به پایین بی‌حس شدم در بیمارستان، دردی که کشیدی را فهمیدم جانم دردی که باهم کشیدیم... دل دردی که داشتم مثل درد سقط بود آن روزها ازت خداحافظی کردم ولی تو مثل خودم تحملت زیاد بود... تو مرا رها نکردی تو پیش من ماندی تو همیشه پیش من میمانی، تو تحمل غول و صبر کوه را داری، بی خابی شبهایم را تحمل میکنی تتویی که زدم تحمل میکنی کمر دردهایم آب سرد، خوردن کلیدینیوم سی، اسید فولیک بیش از حد... آه پسرم فقط خوشحالم با همه اذیت هایی که بتو کردم هنوز تکان ها و لگدهایت را میفهمم، پسرم لگدهایت بمن زندگی میدهد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی