کوزت میلان

کار جنون ما به تماشا کشیده است

کوزت میلان

کار جنون ما به تماشا کشیده است

دقیقا دیشب که اخراج شدم داشتم به این موضوع فکر میکنم که چرا روزبه در هیچکدام از سختی هایم جایی نداشته که امروز صبح اولین کسی که اخراج شدنم را غیرمستقیم تبریک گفت خود خرابش بود.

انگار اصلا زنگ زده بود که صدای گریه های مرا بشنود. ولی خدا نخاسته که بشنود، و شاید خیالش راحت بشود که همچین هم بخاطر توییت دیشب قصد خودکشی ندرم و مطمئن شود مم هنوز همان سارای قوی و احمقی هستم که نمی‌شود متوقفش کرد.

اما چقدر دوست داشتم تلفن را قطع نکنم و یک دل سیر پشت تلفن گریه کنم، و همه هق هق هایی که باعث شد تمام افرادی که در صحن نجمه خاتون در حرم حضرت معصومه کنارم نشسته بودند را فراری بدهد، او را هم فراری بدهند. البته که او با یک تلنگری فراری میشود، او هیچ وابستگی و علاقه ای بمن ندرد. این را هر روز برای خودت تکرار کن.

اصلا نمی‌دانم یه انرژی ای من را به حرم کشاند ولی آن‌ اشک هایی که در بدو دیدن ضریح حضرت معصومه ریخته شد اصلا ارادی نبود مخصوصا که از قبل فکر میکردم دلم سیاه شده و به این راحتی اشکم نخواهد آمد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی