کوزت میلان

کار جنون ما به تماشا کشیده است

کوزت میلان

کار جنون ما به تماشا کشیده است

من یک مانتوی سفید و آبی دارم که در سال ۸۹ برای سال نود خریده ام. مانتوی نازنین و جذابی است. آستین های نیمه پفی با سر آستین مردانه دارد، سر شانه و کمر تنگی دارد ولی از سینه به پایین گشاد و اصطلاحا دامنی است. یک کوله پشتی سبز و کرمی دارم، یک کتونی بنفش دارم، که هیچگاه از اینها استفاده نکرده ام، همیشه لباس‌های جدیدی که گرفته ام جای آنها را گرفته. من هیچوقت دختر ولخرج و متلف و مسرف نبودم ولی از یک‌جایی ببعد تک لباسهایی که خریدم از شش ماه به یکسال رسید و از یکسال به دوسال رسید. اما فکر کنم این هزینه ها از دوسال به چهار پنج سال برسد، اما امروز فکر کردم از این ببعد تمام اندک حقوقم رو بدهم به مایحتاج زندگی. به روغن سه برابر شده به ماکارونی و لبنیات دوبرابر شده، من با بیست و هفت سال سن هنوز نفهمیده ام چطور حقوقم رو برای دو روز تفریح آخر ماه نگه دارم...

آری شاید من فکر اقتصادی ندرم، شاید من درست خرج کردن را بلد نباشم، اصلا مشکل از من باشد، ولی آخر من به کسی رای دادم که ایمان داشتم با آمدنش جلوی تخلف های اقتصادی و تولیدی را خواهد گرفت...

من امید داشتم از این ببعد به انتخابم افتخار کنم...

آخر ما تصور میکردیم وقتی بگویند رئیس جمهور انقلابی تان برایتان چه کرده، بگوییم باعث کاهش قیمت کالاهای اساسی شده باشد. بگوییم به نفع مردم کار کرده، نه اینکه وقتی همکار بیسواد و ساده لوح من یکطرفه به مباحثه می‌رود و اجازه صحبت بمن نمیدهد، نتوانم پاسخگو باشم.

آه پروردگارا ما اشتباه کردیم به آقای رئیسی امید بستیم تو امید جهانیان بودی... آه پروردگارا ما را نجات بده... خدای عالمیان نگذار انسانهایی که تو را عبادت نمی‌کنند زندگی و خوراک و تفریحات مارا تحت فشار قرار دهند.

پروردگارا حق و باطل را از همدیگر جدا کن...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی